درباره وبلاگ


ما همه ناييم و از نيستان جداييم : بياييد يكنفس و يكدل درناي جانمان بدميمم و از آن بانگ عشق برآوريم و از اين نواهاي يكصدا دفتري گردآوريم و آنرا در نوای قلعه پایان بنگاريم . . .
آخرین مطالب
پيوندها
  • فروشگاه نقاشی
  • وبلاگ روستای قلعه پایان
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی ایرانی و آدرس navayeghalehpayan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 8510
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



موسیقی ایرانی
وبلاگ تخصصی موسیقی ، نوای قلعه پایان (صالح ابراهیمی قلعه)




دومین اجرا از کنسرت گروه موسیقی "سیاوش" با عنوان "آینه‌ها" با آواز همایون شجریان شامگاه گذشته با حضور کیخسرو پورناظری در مرکز همایش های برج میلاد برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین اجرای گروه موسیقی"سیاوش" که طی دو شب گذشته در دو سانس راس ساعت مقرر برگزار شد؛ با استقبال مخاطب مواجه شد.

در ابتدای این کنسرت همایون شجریان خواننده این گروه موسیقی ضمن خوش آمدگویی به حاضرین در جمع و ابراز خوشحالی از اجرای قطعات ساخته شده توسط کیخسرو پورناظری گفت: مجموع تصانیف این کنسرت آثاری متعلق به کیخسرو پورناظری با تنظیم دوباره توسط سهراب پورناظری است که آهنگسازی برخی دیگر از قطعات این اجرا را به عهده دارد.

این خواننده موسیقی ایرانی در با اشاره به این نکته که کیخسرو پورناظری در سالن حضور دارد گفت: خوشحالم قطعات شما را اجرا می کنم از همین رو امیدوارم بتوانم آنگونه که باید حق مطلب را ادا کنم.

پس از پایان صحبت های همایون شجریان کنسرت در دو بخش بدون آنتراکت روی صحنه رفت. بخش آغازین این کنسرت در مقام اصفهان با اجرای قطعه "مهتاب" به آهنگسازی سهراب پورناظری بر اشعاری از خیام روی صحنه رفت.

"خداوندان اسرار" با شعری از مولانا دومین قطعه از این کنسرت موسیقی بود که به آهنگسازی سهراب پورناظری اجرا شد. بخش پایانی از این بخش کنسرت به اجرای قطعه "جانی و صد آه" برشعری از حافظ اختصاص داشت.

پس از پایان این بخش از کنسرت که با تشویق پی در پی حاضرین در سالن همراه بود، بخش دوم از این کنسرت دردستگاه نوا روی صحنه رفت در ابتدای این بخش قطعه "نگار" به آهنگسازی کیخسرو پورناظری با شعری از مهسا زمانیان روی صحنه رفت. ساز و آواز بر شعری از حافظ از دیگر بخش های این بخش از کنسرت بود.

قطعه"آیینه ها" که عنوان این کنسرت نیز از آن گرفته شده است با شعری از هومن ذکایی اجرا شد و در ادامه تکنوازی کمانچه با اجرای سهراب پور ناظری روی صحنه رفت.

قطعه بی کلام "ازعشق" به آهنگسازی سهراب و تهمورس پورناظری از دیگر قطعات این بخش بود. در ادامه ساز و آواز بر اشعاری از حافظ و سعدی اجرا شد و قطعه پایانی در این بخش "هفت دریا" نام داشت که بر اشعاری از مولانا روی صحنه رفت.

پس از پایان بخش دوم از این کنسرت گروه موسیقی "سیاوش"، گروه به درخواست حاضرین در سالن به روی صحنه آمدند و در بخش بیز برنامه، قطعه ای موسیقی ایرانی"جام جهان" که پیش از این با اجرای استاد محمدرضا شجریان شنیده شده بود را اجرا کردند.

درحاشیه

- بخش آوازی که با قطعه ای از آثار کیخسرو پورناظری آغاز شد، به اجرای قطعه خاطره انگیز"یاوران" که پیش از این با صدای شهرام ناظری شنیده شده بود این بار با آواز همایون به گونه ای دیگر شنیده شد. تا جائیکه پیش ذهن مخاطب از این اثر موسیقایی را برهم می ریخت و به نوعی اثری شنیده نشده را تداعی می کرد.

فضای کار در بخش آوازی از قالب کاملا سنتی آغاز می شد و به فضای موسیقی امروز می رسد و از نکات قابل تامل در فرم اجرا، وفادار بودن به موسیقی ایران بود.

- پس از پایان این کنسرت حاضرین از همایون شجریان خواستند که قطعه "هوای گریه" و یا "مرغ سحر" را اجرا کنند اما او در پاسخ گفت که قطعه خاطره انگیز دیگری با عنوان"جام جهان" را درنظر گرفته است.

- پیمان معادی، سروش صحت بازیگر، سامان احتشامی و کوروش بابایی نوازندگان پیانو و کمانچه از هنرمندانی بودند مه در میان حاضرین در سالن دیده می شدند.

- کیخسروپورناظری که در جمعیت نشسته بود دسته گلی به سهراب پورناظری داد که او هم به رسم احترام دست پدر را بوسید و گل را به مخاطبین این کنسرت تقدیم کرد.

- حسین رضایی نیا نوازنده دف ، همایون نصیری نوازنده سازهای کوبه ای،اصغر عربشاهی نوازنده تار، مهیار طریحی نوازنده سنتور، آیین مشکاتیان تبک و کوزه، حمید خوانساری عود، داریوش آذر کنترباس از جمله نوازندگانی بودند که در این اجرا همایون شجریان و سهراب پورناظری را همراهی کردند .



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 8:55 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی


دکتر داریوش ثقفی (7/8/1321)


داریوش ثقفی ، استاد و نوازنده سنتور و پزشک عالی مقام ، چهل سال است که به ضرورت شغلی در خارج از ایران به سر می برد ولی روح و روانش همیشه با ایران و در عشق به موسیقی وطنش است . ثقفی از آخرین شاگردان مکتب سنتور استاد ابوالحسن صبا است و شیوه استاد را که برخاسته از مکتب سنتور استاد حبیب سماعی است ، خالص و با کمترین تغییر حفظ کرده و به شاگردانش انتقال می دهد . در حال حاضر وی ، تنها شاگرد مستقیم مکتب صبا در سنتور است که در بین نوازندگان سنتور حضور دارد و باقی آنها نظیر آقایان منوچهر صادقی ، محمد حیدری ، در خارج از کشور هستند و یا مثل استادان صفوت و پایور سالها ست که دیگر اجرای صحنه ای ندارند. از این رو وجود ایشان برای معرفی موسیقی اصیل ایرانی در ایالات متحده غنیمت است . سال 1383 برای اولین بار بعد از انقلاب کنسرت پژوهشی آموزشی او در تالار اندیشه در بزرگداشت و نقد و بررسی آثار استاد صبا برگزار و مورد استقبال قرار گرفت . 35 سال سابقه اجرایی کار صحنه ای در آمریکا و اروپا به همراه کنسرتهای معروف همراه با محمد رضا لطفی در کارنگی هال نیویورک و از اتفاقات مهم موسیقی ایران درخارج از کشور محسوب می شود . از دیگر فعالیتهای اخیر هنری دکتر ثقفی می توان اینگونه یاد کرد: برنده جایزه هنری 2008 ایالت پنسیلوانیا – گفتگو و معرفی موسیقی و فرهنگ ایران در دانشکده موسیقی – دانشگاه دوکین پیتسبورگ – کنسرت آذری ایرانی با چنگیز صادق اف در پیتسبورگ – گفتگو در مورد موسیقی ایران در رادیوی آموزشی کلیولند در اوهایو – کنت در ایالت اوهایو – شرکت در نمایشگاه هنری با ضرب کیاعشقی – چندین برنامه رادیوی در ایران به همراه رضا مهدوی در رادیو فرهنگ ، رادیو تهران ، رادیو صدای آشنا برون مرزی و رادیو جوان . از داریوش ثقفی تعداد 6 آلبوم در ایران و خارج از ایران در دسترس است : " دلنشین " ، " اوج " ، " موسیقی سنتی ایران " ، " گلریز" ، " سنطور 1 و 2
".



دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 1:8 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

بانو قمر الملوک وزیری در سال 1281 به دنیا آمد. وی در همان کودکی مادر خود را از دست داد و او همراه مادر بزرگش خیرالنساء زندگی میکرد. خیرالنسأ از مرثیه خوانان و روضه خوانان حرم ناصری بود و ملقب به افتخارالذّاکرین گردید. آواز خواندن به تقلید از صدای مادربزرگ قمر را به خواندن علاقمند کرد؛ قمر میگوید: «من مدیون همان تربیت اولیّه خود هستم. چون خواندن همراه با مادربزرگ به من جرأت خوانندگی در حضور جمع را داد. اولین بار قمر در مجلسی با مرتضی خان نی داوود نوازندۀ تار آشنا شده و مرتضی خان متوجّه میشود که صدای قمر از کیفیّت و توانایی بسیار بالایی بر خوردار است و همین توجّه باعث برخورداری قمر از تعلیمات مرتضی خان نی داود میگردد و این آشنایی باعث میشود که وی توسط مرتضی خان نی داوود به جامعۀ هنری و نیز به مردم معرفی گردد.

چرا که بعدها قمر به همراهی تار مرتضی خان نی داود کنسرتهای متعددی در تهران و شهرستانها بر گزار میکند و بزودی به شهرت میرسد. رضا قلی خان نوروزی یکی دیگر از خوانندگان اواخر عصر قاجار بود و قمر مدّتی از تعلیمات وی بهره مند شده بود وچون در نظمیّه کار میکرد به رضا قلی خان نظمیّه معروف بود.



قمراز طریق صفحات قدیم با صدای طاهرزاده آشنا شده و بسیار تحت تأثیر سیّد حسین طاهرزاده ردیف دان و خوانندۀ آن دوران قرار میگیرد و عینا" صدای طاهرزاده را تقلید میکرد و میخواند.



اوّلین بار در سال 1304 از طریق کمپانیhis master voice کمپانی معروف انگلیسی ضبط شد وصفحات آن بعد از سال 1306 به بازار آمد. پس از آن نیز کمپانی ها پولیفون و بدافون نیز صفحات از صدای قمر و روح انگیز و... تهیه نمود که این صفحات در سال 1312 به ایران رسید قمر هنرمندی بود آزاده و سخاوتمند و شاید کمتر زنی به ثروت و شهرتی که او در عصر خویش به دست آورده بود رسیده باشد. وی زنی نیک سیرت و نوع دوست بود. از فقرا و مستمندان دستگیری میکرد و به خانواده های تنگدست و پریشان کمک میکرد. در شبهای نوروز همۀ مایحتاج خانواده های بی بضاعت و بی سرپناه را مهیّا میکرد. از شادی مستمندان شاد و از اندوهشان در غم واندوه بود. قمر اوّلین کنسرت خود را در سال 1310 به منظور افتتاح یک سینما در همدان اجراء کرد.



در این سفر وی به دیدار عارف قزوینی مجاهد مشروطه خواه و شاعر و ترانه سرا ی نامی ایران رسید. در سال 1313 قمر به کرمانشاه رفته و همراه با تار مرتضی خان نی داود دوّمین کنسرت خود را در این شهر به اجرا میگذارد و نیزکنسرتی همراه با موسی خان معروفی(از شاگردان کلنل علینقی وزیری و درویش خان) در رشت برگزار میکند. موسی خان معروفی در این باره میگوید: «با اینکه بهاء بلیط پنج یا دو تومان بوده و هنگام باز گشت از رشت هیچ کدام ما هیچ پولی نداشتیم زیرا خانم قمر درآمد حاصله از کنسرت را به زنهایی که در شالیزار برنج میکاشتند بخشید.» او هر چه داشت به مردم فقیر و بی بضاعت بخشید. معروف بود که عدّه ای به خوانندگان زن سفارش می کردند به جمع آوری مال و ثروت بکوشید تا مثل قمر دچار فقر و ناداری نشوید! از حدود سالهای 1326 تا 1332 نیز کنسرتهائی با «برادران معارفی» ناصر و مسعود معارفی در شهرهای مشهد و بروجرد به اجراء در آورد.



از زمان تأسیس رادیو از سال 1319 اوّلین خوانندگان و نوازندگانی که با رادیو همکاری داشتند. عبارت بودند از: «حبیب سماعی» نوازندۀ سنتور «ابوالحسن صبا»، «ابراهیم منصوری»، «مهدی خالدی» نوازندۀ ویولن «مرتضی نی داود»، «عبدالحسین شهنازی»، «موسی معروفی»، نوازندۀ تار «مرتضی محجوبی»، «جواد معروفی» نوازندۀ پیانو«حسین تهرانی»، «تاج اصفهانی»، « ادیب خوانساری»، « بدیع زاده» و قمر الملوک وزیری و روح انگیز نیز به عنوان خواننده.



ساسان سپنتا می نویسد: «در زمان تصدی مشیر همایون شهردار به ریاست موسیقی در سالهای 1331 نواری از برنامه های قمر و همنوازی تار و ویولن برادران معارفی دررادیو ضبط شد،که متأسفانه بعدها آنها را پاک میکنند. اتفاقاً این دوران، دوران پختگی قمر در آواز بود که این آثار میتوانست یادگار با ارزشی از آن دوران باشد.»



کسانیکه برای قمر آهنگ ساخته اند: «مرتضی خان نی داود؛ امیر جاهد؛ علی اکبر شهنازی و موسی نی داود». نوازندگان نیز معمولاً عبارت بودند از:«تار، مرتضی خان نی داود»؛ «سه تار ارسلان درگاهی»؛ «پیانو، مرتضی خان محجوبی»؛ «ویلن حسین یاحقّی»؛ « تار موسی خان معروفی » اشعار تصانیف نیز از شعرایی همچون «ملک الشعراء بهار»؛ «محمّد علی امیر جاهد»، «ایرج میرزا» «پژمان بختیاری» ؛ «مؤید ثابتی»؛ «نیّرسینا» و «وحید دستگردی» بوده است.



سرانجام بانو« قمرالملوک وزیری» در روز پنجشنبه چهاردهم مرداد ماه 1338 در فقر و تنگدستی در سن پنجاه وهفت سالگی درگذشت. بعد از مرگ قمر مراسم کوچکی با حضور جمعی از هنرمندان برگزار شد. در این مجلس «روح الله خالقی» دربارۀ ارزش و اعتبار و شخصیّت هنری قمر سخنرانی می کند و پس از آن خانم روح انگیز همراه با تار مرتضی نی داود یکی از تصنیف های او را اجراء میکنند.



بانو قمرالملوک وزیری یکی از هنرمندانی بود که هنرش را ارزانی اشکها و خنده های مردم خویش نمود و در نهایت فقر و تنگدستی جان سپرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

نگاهی بر مقوله « تنظیم» بر گروه نوازی های « فرامرز پایور»

مقدمه: ارکستر پایور جدی ترین گروه موسیقی در تاریخ گروه نوازی موسیقی ایرانی است. نگاهبانی کردن از اصول گروه نوازی با ابداع برخی موارد فنی، استقلال ذهنی نوازنده در هنگام اجرای پارتیتورهای از پیش نگاشته شده، کوک بی نظیر گروه که تا به امروز نمونه بارز هر اجرای صحنه ای استاندارد است و ... بسیاری از موارد مختلف که بر مدعای جمله نخست صحه می گذارد. فرامرز پایور از نخستین پیشگامان گروه نوازی است و تنها آهنگسازی است که در زمان واحد با دو گونه ارکستر از لحاظ سازبندی و صدادهی به عنوان آهنگساز و سرپرست بطور مداوم و طولانی کار کرده است. اما نکته ای که این نوشته بر اساس اثبات و یا تفسیر آن نوشته شده است، مقوله « تنظیم» در ارکستر پایور می باشد که خود نقطه عطفی است در راستای سیر تاریخی اجرای موسیقی.

 


پیش گفتار:

تنظیم در موسیقی ایرانی به مفهوم امروزه آن به دو زمان تاریخی بررسی می شود: قبل و بعد از علینقی وزیری. وزیری با وارد کردن بخشی از موسیقی غربی به داخل هنر ایرانی و همچنین مراودات آهنگسازان غربی در داخل و مسافرت های ایرانیان به خارج از مرزها، رونقی به بخش موسیقی ما که امروزه جزء جدانشدنی آن محسوب می شود، اضافه کرد. جدا از اینکه این تغییر دیدگاه به نفع و یاضرر موسیقی ایرانی گردید (که از مجال این نوشته خارج است)، نگاهی را روانه ذهنیت های آهنگسازان کرد تا با دیدگاه های جدید به این مقوله روی آورند. درواقع تنظیم زمانی پا به عرصه موسیقی ایرانی گذاشت که دیدگاه های متفاوتی را با خود در پی داشت.

نخست آنکه در کل موسیقی ایرانی، در ارائه مقوله گروه نوازی نیازی به تنظیم ندارد و دیگر آنکه در مجموع تعدد سازی در زمینه اجرایی آنقدر رونق نداشت که نیاز این پدیده حس شود. در این میان، گروه پایور با ارائه نمونه های بسیار مناسب، به بسط و گسترش این مقوله پرداخت. مانند رپرتوارهای اجرایی گروه، تنظیم نیز به نوآوری شان اضافه شد. آنچه در این باره حائز اهمیت می باشد، بکر بودن این نوع دیدگاه است که توانست جمعیت قابل ملاحظه ای را در این سیستم صدادهی وارد کند. در شرایط سنتی زمان، گذشته از منظر رپرتوار و نوازندگی که بیشتر بر پایه تکنوازی آن هم برگرفته از ردیف صرف استوار بود و همچنین حضور ارکسترهایی مشابه ارکسترهای کلاسیک غربی در رادیو، حضور پرصلابت گروه پایور حداقل برای یک دهه قابل اعتنا و اعتبار است.

امروزه باید درنظر داشت که مقوله تنظیم خود به گونه های مختلف تقسیم می شود، مانند تنظیم کلاسیک یا سنتی (مانند آثار گروه پایور و اکثر ارکسترهای دهه 50)، تنظیم «گلها» (نمونه ای کامل از برنامه گلها در همان دهه)، تنظیم گروه نوازی های «چاووش» (مانند آثار چاووش و گروه نوازی های دهه 60 و 70)، تنظیم شخصی (مانند آثاری از حسین علیزاده، احمد پژمان، محمدعلی کیانی نژاد، مجتبی میرزاده و... که با شنیدن تنظیم ها می توان ردپای تنظیم کننده را به وضوح دید)، و تنظیم مدرن با دیدگاه های امروزی.

شایان ذکر است که این مقاله، مخاطب خود را خاص و اهل موسیقی می داند و از این روی از توضیح پاره ای مفاهیم بنیادی و پایگی موسیقی اجتناب خواهد کرد، زیرا دیدگاه های علمی موسیقی، مخاطب خاص خود را طلب می کند و همچنین از طولانی شدن نوشته به خاطر همطراز نبودن دیدگاه نویسنده و خواننده رنج نخواهد برد. در رابطه با تحلیل و تشریح تنظیم های گروه اساتید، تنها با نوشتن چند مقاله و بررسی دیدگاه ها و یا شنیدن نمونه های صوتی آن، این مهم میسر نخواهد بود. شاید بتوان در پیش رو مواردی را تیتروار بررسی کرد، اما بدیهی است این مقوله باید در قالب پایان نامه های علمی بیشتر و بسیط تر ارائه شود تا به صورت جامع تری مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا با ذکر چهار عنوان مطلب را شروع و به آن می پردازیم:

1. برتری نداشتن گروه بندی سازها نسبت به یکدیگر و نگاه به محتوای «نواخت»ها

در گروه پایور برای تنظیم، بیشتر به محتوای موسیقایی نواخت ها توجه شده است تا مرزبندی های رایج امروزی. نوازنده ها تنها بر پایه اصول نوازندگی و آنچه خواسته آهنگساز است به این مقوله نگاه می کنند تا تقسیم بندی هایی مانند « مضرابی ها»، « کششی ها» و یا « کوبه ای ها». پولت بودن سازهای غیر همگن از نظر صدادهندگی مانند « نی» و « تار» و یا « سنتور» و « کمانچه» به عنوان جفت های تنظیم شده در کنار یکدیگر از همین نکات است. سازبندی ها در نوع تنظیم و همچنین صدادهی گروه نقش مهمی دارند. در همین دیدگاه است که مخاطب می تواند با تنوع بیشتری موسیقی را بشنود و از تفکیک های صحیحی از دیده آهنگساز بهره ببرد. هرچند این نوع تقسیم بندی در آثار گروه پایور غالب نیست، اما به شدت به دریافتی شخصی در این آثار تبدیل شده است ( به آثار « چهارباغ»، « کنسرت اساتید»، « راز دل»، « ارغوان» و « انتظار دل» رجوع شود).

2. استفاده از حالات مختلف تنظیم در رابطه با فرم اجرایی قطعات

آنچه نواخته می شود از دیدگاه فرم در تنظیم گروه پایور نقش بسزایی دارد. برای بررسی این موضوع مهم، باید ابتدا عنوان شود که در مقوله فرم، موسیقی ایرانی بشدت فقیر و کم مایه است. هرچند دیدگاه های سنت گرا این را از خصیصه موسیقی ایرانی می دانند، اما از منظری، تاریخ یک موسیقی دویست ساله با محدودیت شش الی هفت فرم اجرایی بسیار محدود می نمایاند. اما در کل همین فرم ها هم در نوع تنظیم گروه نوازی ها نقش عمده ای داشته اند. در فرم های ضربی و یا پیش درآمد، تنظیم همواره بر پایه هایی استوار است که در « تصنیف ها» تغییر می کند . در بخش باکلام، نوع تنظیم برگرفته از صدادهی کلی گروه و متکی بر ملودی اشعار است، اما در قطعات بی کلام، تنظیم بر حرکت های رنگ آمیزی شده بر پایه های ردیف و همچنین ساخته آهنگساز است. همچنین در اجراهایی که گروه پایور آثار دیگران را اجرا کرده است، امانت داری حس آهنگساز در طول اجرا به گونه ای است که تنظیم به هیچ وجه وارد حیطه ملودی سازی نمی شود و تنها به یک شخصیت ساده بدل می شود (به تصانیف و قطعات اجرایی گروه در دوره های مختلف، اجرای آثار « درویش خان» و « صبا» رجوع شود).

دانلود قطعه ماهور اثر درویش خان، اجرای گروه پایور

3. استفاده از آموخته های غربی و فرم های جدید در موسیقی ایران

در کل، تنظیم از مقوله های موسیقی ایرانی نیست. تنظیم در دیدگاه سنتی و قبل از زمان این گونه گروه نوازی ها، جایگاهی در این رابطه نداشته است. پس بدون شک، نزدیک شدن به یک حرکت جدید غیرسنتی نیازمند شناخت کافی از آن مقوله و همچنین گذشته موسیقایی ایران است. حرکت های کنترپوآنتیک در تنظیم های گروه پایور از نکات قابل توجه می باشد. تنیدن چند خط موازی در یکدیگر با حفظ شخصیت ملودیک و همچنین نواخت های خوش صدا در شنیدن کل قطعه از این دسته می باشد. استفاده از فرم کنسرتو و نگاه به مقوله جدید تنظیم در آن زمان و همچنین حضور چندنوازی ها مانند دونوازی سنتور، فلوت، تار، ویولن در این تقسیم بندی است، اما از آنجا که بررسی این مقاله بر « گروه نوازی» است، لذا تحلیل اینان زمان و نوشتار دیگری را طلب می کند. تغییر ریتم در قطعات و همچنین گسترش دادن « موتیف» های برگزیده همگی از دیدگاه های موسیقی غرب و استفاده بهینه گروه پایور از این دستاوردهای هنری است (به گروه نوازی ماهور همراه با سه تار احمد عبادی، قطعه « راز و نیاز» در نوار کانون پرورش فکری و همچنین گروه نوازی های ارکستر بزرگ پایور رجوع شود). 

دانلود گروه نوازی قطعه ای برای سه تار و ارکستر، اجرای گروه سازهای ملی و سه تار استاد عبادی  

4. استفاده از نوانس، پوزیسیون ها و آرتکلاسیون به عنوان بخشی از تنظیم

همواره به خاطر تثبیت نشدن تعریف مقوله « تنظیم» در ایران، این دیدگاه نسبی به نظر می رسد. این مقاله بر این باور است که در تنظیم گروه نوازی های پایور، دیدگاهی بر تیتر این قسمت استوار بوده است. بدان معنا که در تنظیم قطعات، لحن و لهجه ساز و نوازنده تأثیر بسزایی داشته است. تنظیم نه تنها تقسیم کردن ملودی ها در میان سازهای مختلف در ارکستر پایور نبوده است، بلکه تیزبینی آهنگساز و تنظیم کننده بر نوع نواخت ارکستر در پوزیسیون های انتخابی و حالات دینامیکی آنها بر تنظیم شان مشهود است. استفاده از توانایی های کامل سازها با توجه به شناخت محدوده صدادهی آنها و همچنین نوع تأثیر نوازنده بر صدادهی ساز خود نقش مهمی را در این قسمت بر عهده دارند. اگر قطعه ای را دو گروه نوازندگان به صورت جداگانه اجرا می کنند، همواره نوع تنظیم آن بر اساس نیاز اجرا تفاوت می کند و این نکته در جایگاهی ویژه در زمان خود قابل بررسی بوده است (به آثاری چون « دل شیدا»، همنوازی های « سه گاه» و « ماهور» در جشن هنر شیراز و شب های نیشابور رجوع شود).

نتیجه: آنچه نباید در طول تحلیل این نوع تنظیم فراموش شود این است که تمامی این موارد در زمان خود باید مورد بازبینی قرار بگیرد. در زمانی که موسیقی ما نه در فرازمانی و یا فرامکانی خود حرکت می کرد، در زمانی که فرآیند های انسانی آنچنان در معرض پیشرفت قرار نمی گرفت، در زمانی که پیشرفت های تکنولوژی در زمینه موسیقی به صورت امروزی وجود نداشت، به دور از اعمال سلیقه شخصی از باب این نوع تنظیم، گروه پایور سردمدار این نوع موسیقی قرار می گیرد که امروزه برای هر محقق و پژوهشگری جای تفکر و کنکاش دارد. لازم به ذکر است که « گروه نوازی در ایران » همواره و از هر نقطه تاریخی و از هر نوع دیدگاهی که مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد، نام «پایور» جزء جدانشدنی آن تحقیق خواهد بود.



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:35 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

bahari1.jpg

                                   استاد علی اصغر بهاری

زندگینامه استاد :

 علي اصغر بهاري ، به سال 1284 در ناحيه بازار عباس آباد تهران متولدشد. وی اصالتاً اهل بهار همدان بود.

 پدرش محمد تقی خان وی را تحت تعلیم مستقیم خود قرار داد و به او طرز نواختن کمانچه را آموخت ولی پس از سه سال به وی گفت که از این به بعد باید به نواختن کمانچهء دایی هایت گوش فرادهی و طرز نواختن آنها را بیاموزی.

علي اصغر سه دايي داشت به نامهاي : اكبر ، رضا و حسن كه هر سه از نوازندگان خوب و بنام كمانچه بودند و در اركستر بزرگ بيست و چهار نفري كه آقا ناظم ، پدر مرتضي خان محجوبي ترتيب داده بود شركت مي كردند ساير اعضاي اين اركستر . نوازندگان و خوانندگاني نظير : درويش خان ، حسين خان اسماعيل زاده ، طاهرزاده ، اقبال السلطان و غيره بودند واين نشانگر آنست كه همكاري كردن در يك اركستر با اساتيد موسيقي وقت حتما مهارت و تبحر مي خواست .

علي اصغر بهاري، از دايي هاي خود چيزهايي را كه بايد بياموزد آموخت تا اينكه در هجده سالگي همراه با اركستر ابراهيم خان منصوري در كنسرتي كه در يك سالن بر پا شده بود شركت مي كند و از همين جا آوازه شهرت بهاري به گوش موسيقي دانان مي رسد و او را بنام نوازنده خوب و آگاه به نواختن گوشه هايي ايراني مي پذيرند .

بهاري پس از چندي در مشهد كلاس موسيقي جهت تعليم مي گشايد و يك سال هم با حبيب سماعي استاد سنتور كار مي كند و شاگرد تعليم مي دهند و بعدا به تهران مي آيد و توسط استاد روح الله خالقي به مدرسه موسيقي جهت تعليم دعوت مي شود و در هنرستان شروع به همكاري مي نمايد .

وي با همكاري با مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايران ، شاگردان خوبي را تربيت كرد كه هر كدام هم اكنون يكي از بهترين كمانچه كش هاي كشور مي باشند . اصغر بهاري مردي است صادق و خوشرو و بي تكبر و خلاصه استاد و هنرمندي است از هر جهت والامقام و براي آموختن به شاگردان خود از هيچ كوشش و از خود گذشتگي دريغ نمي كند .

در سال 1332 به راديو دعوت مي شود و در اركستر هاي مختلف كه استاداني نظير : صبا ، عبادي ، حسين تهراني و غيره شركت داشتند ، همكاري مي كند . علي اصغر بهاري ، مدتي نيز در دانشگاه تهران به تعليم هنر آموزان مي پردازد و اولين هنرمندي است كه در تلويزيون تكنوازي كرد و مدت هشت بار به دعوت دولتهاي فرانسه ، بلژيك و آلمان جهت اشاعه و شناساندن موسيقي ملي و اين ساز اصيل ايراني ، به آن ممالك مسافرت كرد . علي اصغر بهاري ، يكي از اساتيد و بهترين كمانچه كش هاي ادوار موسيقي سنتي و نوين ايران مي باشد .

به نقل از استاد بهاری در آن زمان در ایران نوازندگان کمانچه وجود نداشت و استاد تنها کسی بود که در آن موقع در تمامی گروه ها به نواختن ساز می پرداخت .

 bahari3.jpg

استاد بهاری و ساز کمانچه:
برخی از سازهای قديمی و سنتی موسيقی ايران ، در صد سال گذشته از رواج و رونق افتاده و يکی دو تا از آنها حتی متروک مانده اند. نفوذ و تأثير فرهنگ مغرب زمين در ايران اگرچه سبب آگاهی های ارزشمند جامعه از دانش و هنر امروز شده است ولی به هر حال در بعضی موارد به سود سنت های فرهنگی و هنری ما عمل نکرده است. ورود بسياری از سازهای اروپايی که از امکانات فنی گسترده ای برخوردارند در آغاز، برخی از سازهای سنتی مارا در سايه قرار داد.

فلوت جای نی را گرفت، قره نی و ترومپت به جای سرنا و کرنا نشست و ويولن جانشين کمانچه شد. بديهی است که امکانات فنی و توانايی های صوتی فلوت و ترومپت و ويولن بسيار بيشتر از نی و سرنا و کمانچه بود و جاذبه های بسيار در ميان هنرجويان و علاقمندان به موسيقی به وجود می آورد.ولی اين نکته از نظرها پنهان مانده بود که ويژگی های موسيقی سنتی ما با همان خصوصيات صوتی سازهای خودمان سازگارتر است. دست کم بايد انديشيده می شد که اگر ويولن و فلوت نيز فی المثل توانايی انطباق با نيازمنديهای موسيقی ملی را دارند، نبايد ولی جای سازهای سنتی چون نی و کمانچه را تنگ کنند. 

به هر تقدير چنين شد و در اين ميان کمانچه بيش از سازهای ديگر مورد بی مهری قرار گرفت. با ورود ويولن، تقريباً تمامی کمانچه کشان به اين ساز پرجاذبه تازه وارد، روی آوردند و کمانچه را به کناری نهادند، بی آنکه ويولن را نيز آنگونه که بايد به کار گيرند. همان شيوه قديمی کمانچه کشی را روی ويولن پياده کردند. تنها تفاوت آن بود که کمانچه را عمودی بر زمين تکيه می دادند و ويولن را افقی، زير چانه می گذاشتند! 
نامگذاری ناصرالدين شاه بر روی ويولن، که آن را "کمانچه فرنگی" ناميده ، چندان دور از واقعيت زمانه نبوده است! اين وضعيت البته دوام نياورد. با ظهور " ابولحسن صبا " در جامعه موسيقی ايران، ويولن، شيوه نواختن ويژه خود را پيدا کرد. يعنی در واقع "ويولن با هويت ايرانی" به دنيا آمد. کمانچه نيز نوازنده برجسته ای چون "علی اصغر بهاری" پيدا کرد که اگرچه او نيز زمان کوتاهی به ويولن روی آورد، ولی به زودی آن را به کناری نهاد و سال های دراز، تا پايان عمر، به شيوه مرسوم سنتی کمان را بر کمانچه کشيد، شاگردان بسيار پرورش داد و از نو بر رونق و رواج کمانچه افزود. بهاری اگر زنده مانده بود، هم اينک صد ساله می بود ولی او ده سال پيش چشم از جهان فروبست.

bahari4.jpg 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استاد بهاری به گفته خودش، در هجده سالگی ديگر به مرز مهارت رسيده بود و می توانست در محافل و کنسرت ها، هنرنمايی کند.
همانگونه که پيشتر اشاره کرديم، علی اصغر جوان نيز مجذوب ساز تازه وارد ويولن شد و بيست و پنج ساله بود که نواختن آن را نيز فرا گرفت.علی اصغر بهاری از سال
۱۳۳۲، از سوی "جواد معروفی" که برنامه های موسيقی راديو را زير نظر داشت به همکاری با اين سازمان دعوت شد. 

بهاری که می ديد روز به روز بر شمار نوازندگان ويولن افزوده می شود و حدود سی چهل سال می شود که کمانچه متروک افتاده است، انديشيد که بهتر است به جای ويولن، به تيمار کمانچه سنتی بپردازد. معروفی نيز اين انديشه را پسنديد و نوای زيبای کمانچه بهاری، برای نخستين بار از راديو پخش شد.

از آن پس بهاری نيز چون هنرمندان برجسته ديگر، ابولحسن صبا و مرتضی محجوبی و حسن کسايی و احمد عبادی و رضا ورزنده، از تکنوازان ثابت قدم راديو به شمار آمد.بهاری خود در مورد نخستين برنامه تکنوازی خود در راديو و بازتاب آن گفته است: "همان روز اول که من کمانچه زدم، ناگهان برنامه شهرت فوق العاده ای پيدا کرد. حتی خود من تصور آن را نمی کردم که اين ساز فراموش شده، آنقدر طالب داشته باشد. از همه جا به سراغ من آمدند. موسيقی دان هايی هم که قبلاً مرا نمی شناختند، با من آشنا شدند و مرا به ادامه کار با کمانچه تشويق کردند... ."


........................
کمانچه، در همه جا
چندی بعد، "روح الله خالقی" رئيس هنرستان عالی موسيقی، از علی اصغر بهاری خواست که کلاسی برای کمانچه را در هنرستان اداره کند و از آن گذشته با ارکستر سازهای ملی به همکاری بپردازد.برخی از شاگردان پيشرفته ويولن، به توصيه خالقی، در کلاس کمانچه بهاری به شاگردی نشستند و بعدها خود به نواختن کمانچه در ارکسترها پرداختند.رفته رفته شهرت بهاری فراگيرتر شد و بيشتر مراکز آموزشی موسيقی برای کمانچه او نيز کلاسی بنياد کردند از جمله می توان از مرکز حفظ و اشاعه موسيقی وابسته به سازمان راديو تلويزيون ايران و بخش موسيقی دانشکده هنرهای زيبا، در دانشگاه تهران ياد کرد. در مرکز حفظ و اشاعه بهاری، علاوه بر تدريس، رديف کمانچه را نيز به تمامی نواخته و به ضبط درآورده است. علی اصغر بهاری در سال های پيش از انقلاب، به دعوت مراجع فرهنگی بين المللی سفرهای متعددی به کشورهای آسيايی و اروپايی داشته است. او در اين سفرها علاوه بر شرکت در کنسرت های موسيقی ملی، نواخته های خود را به بنگاه های ضبط صفحه سپرده است. برخی از صفحات موسيقی سنتی ايران که از سوی يونسکو، انتشار يافته، نواخته های کمانچه بهاری را نيز در خود دارد.

حضور علی اصغر بهاری در جامعه موسيقی ايران گذشته از جاذبه هايی که در اجرای موسيقی سنتی پديد آورده، تاثيری دراز مدت و مستمر نيز در جامعه بر جای نهاده است: از نو سربرآوردن کمانچه و رواج و رونق آن در ايران پس از انقلاب. اينک کمتر گروه سنتی موسيقی را می توان يافت که کمانچه در آن نباشد. اين بار البته رغبت غميادانه به کمانچه، می توانست سرنوشت پيشين کمانچه را برای ويولن رقم بزند. ولی خوشبختانه، پايداری و شکيبايی ويولن نوازان برجسته ايرانی، با همه راهبندان هايی که پيش روی خود دارند، اين ساز را همچنان سرپا نگاه داشته است. 

bahari2.jpg 

استاد بهاري فرزند دهه طلايي 1280 است که روز بيستم خرداد ماه 1374 روي در نقاب خاک کشيد.در آستانه نوروز سال 1375 خورشيدي، زنده ياد ناصر فرهنگفر، غزلي را سرود که مطلع آن بيانگر احساس تالم شديد و آينه تمام نماي غبن و حسرت موجود در خانواده موسيقي بود و در عين حال ميزان اعتبار و محبوبيت زنده ياد استاد علي اصغر بهاري را در بين هنرمندان موجه و ارجمند موسيقي اصيل، نشان مي داد : "آمد بهار و سبزه و من بي بهاري ام" .
"... براي اولين بار مونس صداي گوش و دل نواز کمانچه پدر بزرگم ( ميرزا علي خان بهاري) شدم، نه فقط او، که صداي ساز دايي بزرگم رضا خان که ماهرانه کمانچه مي نواخت و نيز ....
دايي ديگرم اکبر خان، مرا با اين ساز رابطه و عشقي جانانه - بخشيد، پدر بزرگم دو سال با حوصله و صبر تمام زير و بم هاي ساز کمانچه را به من آموخت تا آنکه سرانجام ادامه تعليم مرا به دايي ها سپرد..."(اصغر بهاري)
او دقيقا 90 سال عمر کرد؛ از سال 1284تا بيستم خردادماه 1374 که اين عمر پربرکت درعرصه موسيقي بسيار پر بار و جريان ساز بوده است؛روانش شاد يادش گرامي.



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

image_30687.jpg

          استاد ابوالحسن صبا فرزند كمال السلطنه و از نوادگان فتحعلي خان صبا (ملك الشعراي دربار قاجار ) در سال 1281 در خانواده اي آشنا به موسيقي و اهل ادب متولد شد. مادر صبا نقل ميكند ((ابوالحسن از بچگي لب ايوان مي  نشست و به انگشتان پاهايش نخ مي بست و با كمك دهانش صداي تار در مي آورد)).

پدر صبا علاقه مفرطي به موسيقي داشت و خودآشنا به ساز ايراني بود. صبا در واقع مقدمات سه تار را از پدر وتنبك را از ربابه خانم ( (نديمه عمه اش كه آوازي خوش داشت و ضرب نيكو مي گرفت) ) فرا گرفت.

هنوز كودكي خرد سال بود كه پدرش او را براي مشق سه تار به كلاس مرحوم (( آقا ميرزاعبدالله)) برد قريب به پنج سال تعليم سه تار ميگرفت بعد از كالاس ميرزا عبدالله به محضر(( درويش خان)) راه يافت. پدرش وي را نزد چند تن از استادان روسي كه بعد از جنگ جهاني اول به ايران آمده بودند برد و ابوالحسن نزد آنها قواعد و اصول موسيقي علمي و اروپايي را فرا گرفت و در ضمن با ساز ويولن هم آشنا شد. اين خصوصيت بارز صبا بود چرا كه در دوره اي زندگي و كار مي كرد كه كمتر موسيقي داني از ايران با نت وعلم موسيقي آشنايي داشت.

صبا تعطيلات مقدماتي را در مدرسه علميه و سپس در كالج آمريكا به پايان رسانيد و به زبان و ادبيات فارسي و انگليسي آشنايي يافت در نواختن انواع سازهاي اصيل ايراني مهارت داشت اما شگفتي هنر او را بايد از زمان تاسيس مدرسه عالي موسيقي دانست كه در سال 1302 به همت استاد وزيري و با ياري سردار سپه در تهران آغاز به كار كرد اين مدرسه ميداني براي عرضه مهارت و نبوغ او بود.

صباي جوان آنچنان شيفته موسيقي بود كه روزها سه تارش را به مدرسه ميبرد و در زنگ تفريح هم شاگرديهايش را دور خود جمع مي كرد و براي آنها مي نواخت وي معتقد بود كه قبل از اين مدرسه ويولن در موسيقي ايراني به طرز مغشوشي نواخته مي شد كه شايسته آن نبود و در حقيقت ويولن از روي كمانچه مشق مي شد. در22 سالگي دانشجوي ممتاز و تكنواز برنامه هاي مدرسه عالي موسيقي  شد.

نخستين اثر ضبط شده ي صبا قطعه (( زرد مليجه)) با ويولن بود كه در ميان دو بند سرود اي ايران به صداي روح انگيز در سال 1306 در قالب صفحه توليد شد. درسال 1306 از طرف استاد وزيري به مديريت مدرسه صنايع مستطرفه رشت منصوب شد. در طول دو سال اقامت در رشت علاوه بر تدريس موسيقي به روستاها و كوهپايه هاي اطراف رشت مي رفت و به جمع آوري آهنگها و نغمه هاي محلي مي پرداخت او انچه در ساز نوازندگان يا ني چوپانان مي شنيد به دقت روي كاغذ مي آورد، صبا معتقد بود كه منابع و سرچشمه هاي اصلي موسيقي سنتي ايراني همان آهنگها و نغمه هاي محلي است. اين تحقيقات باعث شد صبا براي نخستين بار به وجود ضرب هاي لنگ (طاق ) در موسيقي ايراني پي ببرد، آن هم در زمانه اي كه استادان فكر مي كردند كه نوازندگان محلي به اشتباه ريتم لنگ را مينوازند. حاصل تلاشهاي صبا و ارمغانهايي كه وي از سفر به گيلان با خود آورد، قطعات به ياد ماندني نظير(( ديلمان)) ((رقص چوپي))، ((قاسم آبادي)) ،((كوهستاني )) بود. به علت آب وهواي گيلان كه برايش مساعد نبود به تهران بازگشت و خانه موروثي خود رادر كوچه ((ظهير السلام)) براي تدريس موسيقي در نظر گرفت. در سال 1311 با يكي از شاگردان خود به نام ((منتخب اسفندياري))، دختر عموي نيما يوشيج ازدواج كرد و صاحب سه دختر به نامهاي غزاله ،ژاله و ركسانا شد. او هيچگاه فرزندانش را به يادگيري موسيقي تشويق نمي كرد.غزاله از قول پدر نقل مي كند : (( از نسل خودم موسيقي دان نمي خواهم)).

ذوق و شيوه پژوهندگي صبا در زمينه ي تنظيم و جمع آوري موسيقي محلي منحصر به فرد بود. ژاله دخترش مي گويد (( يك روزدرويشي از كنار منزل ما رد مي شد و مشغول نواختن آهنگي بود. پدر را ديدم كه با عجله و با همان لباس منزل بيرون رفت و به دنبال درويش دويد تا ترانه را ثبت كند و از هر تكه برگه اي كه در جيب داشت براي ثبت آن ترانه استفاده كرده بود. مدتي نوازندگي سنتوررا نزد علي اكبر شاهي فرا گرفت، پس از در گذشت اين هنرمند در سال 1317 به مدت يكسال هم نزد استاد بزرگ زمانه « حبيب سماعي » آموخته هاي خود را تكميل كرد و با همكاري وي جان تازه اي به اين ساز ايراني دادند. براي به كمال رساندن نوازندگي تمبك نزد حاجي خان عين الدوله (حاج خان ضربي) رفت. كمانچه را از حسين خان اسماعيل زاده، فلوت را از علي اكبر خان هنگ آفرين، ويلن از حسين خان هنگ آفرين فرا گرفت و سازگري نزد استاد عباس.

در اوان جواني در(( قورخانه)) كار مي كرد و با توجه به حقوق قابل ملاحظه اي كه به او مي دادند ولي او موسيقي را بيشتر راغب بود و كارهاي فني را كه در قورخانه نظير: نجاري، ريخته گري، سوهان كاري و غيره آموخته بود بعدها در ساختن آلات و ادوات و اسباب موسيقي به كار گرفت و به خصوص بيشتر مواقع در كارگاه نجاري كه متعلق به دوستش در كوچه ظهيرالسلام نزديك منزلش بود مي رفت و در آنجا به تعمير يا درست كردن آن ادوات مي پرداخت. از آنجايي كه صبا در مدرسه عالي موسيقي درس خوانده بود، بسياري او را به عنوان موسيقي دان مطرح مي شناختند كه در اين ميان صفحاتي كه وي پر كرده بود نيز در شهرت وي نقش به سزايي داشت و باعث جذب شدن شاگردانش مي شد. هنگامي كه راديو تهران درسال 1318 شروع به كار كرد، صداي ساز و آواز او به گوش همه ايرانيان رسيد و از آن هنگام صبا به عنوان استاد يگانه ويلن شناخته شد. وي علاوه بر ويلن، سازهاي ديگر را نيز تعليم مي داد و با بهره گيري از تجربياتش در دوران يادگيري خود، از روش هاي گوناگوني جهت تدريس استفاده مي نمود، به خصوص درمورد ويلن كه چندان دنباله رو روشهاي غربي نبود و درواقع صداي ويلن را به خدمت موسيقي ايراني گرفت.از نظر صبا در موسيقي و ياد گيري آن همواره مرزي وجود دارد كه برخي مي توانند از آن عبور كنند و به پيش روند و برخي نمي توانند. او افراد با استعداد را تشويق مي كرد و افرادي را كه نمي توانستند از آن مرز عبور كنند ، به كار ديگري ترغيب مي نمود. حاصل اين تلاشها در موسيقي افرادي نظير فرامرز پايور (سنتور) ،حسين تهراني (تنبك ) علي تجويدي ، حبيب ا... بديعي ، مهدي خالدي و همايون خرم (ويولن) ابراهيم قنبري و مهدي ناظمي (سازگري)، ملكه برومند (آواز) مي باشد.

saba.gifازآثارمعروف صبا مي توان به زنگ شتر، كاروان، زرد مليجه ، بهار مست ، به زندان، به ياد گذشته، در قفس و چهارمضرابهاي گوناگون اشاره كرد. آثار مكتوب: رديف مجلسي براي ويولن، سنتور، تارو سه تار، نوشته هاي پراكنده و چاب نشده كتابي تحقيقي درباره شناسايي سازهاي ايراني و تاريخچه آنها . آثار غيرمستقل صبا : سلوي اي وطن (دستور ويولن وزيري)، چهار مضراب سه گاه (دستور ويولن وزيري) ، رنگ بيات ترك (23 قطعه ضربي)، پيش در آمد ترك (18 قطعه پيش درآمد)، نويد بهار و چهار مضراب ساده در ماهور (كتاب اول ويولن). از ديگر خدمات صبا اين بود كه براي ساز تنبك نت مخصوصي تدوين كرد و درس هاي آن را روي كاغذ معمولي نوشت و در ضمن ملودي هاي مخصوص آهنگ ها را به نت تنبك در آورد و به شاگردان آموخت. علاوه بر موسيقي، نقاشي رادر دوران جواني در مدرسه كمال الملك آموخت. از ميان تمام سازهايي كه مي نواخت، سه تار را براي خلوت تنهايي خود برگزيده بود و عقيده داشت كه سه تار بهترين وسيله اي است كه نوازنده مي تواند با ان احساساتش را بيان كند. صبا را ميتوان احيا كننده روش صحيح و قديمي سه تار نوازي دانست. روح الله خالقي معتقد بود كه صبا در كار موسيقي استعداد ذاتي دارد و به همين منظور هم كمتر موسيقي دان ايراني است كه مثل او با بسياري از سازها آشنايي داشته باشد و بتواند مانند او آنها را بنوازد به طوريكه يك موسيقي دان ايتاليايي كه در زمان حيات صبا با او ملاقات كرده است درباره اش مي گويد: ((اين مرد به تنهايي يك اركستر كامل است )) از نوازندگان خارجي به كرايسلر (ويولونيست )) و بتهوون نابغه موسيقي علاقه فراوان داشت. وي سرانجام در سپيده دم 29 آذر 1336 در سن 55 سا لگي در اثر بيماري قلبي در گذشت و با يك تشييع جنازه با شكوه در گورستان ظهيرالدوله تهران به خاك سپرده شد0 خانه صبا پس از مرگش در سال 1353 توسط دانشكده هنرهاي زيبايي كشورتبديل به موزه شد. و بسياري از نقاشيها و آثار تزئيني و سازهايي كه ساخته بود در آن نگهداري مي شود. غزاله دختر صبا نقل مي كند : (( پدرم به ما نوشت كه به جز موسيقي در انتخاب هر رشته اي براي تحصيل آزاديد))حكم زير از طرف مدرسه عالي موسيقي وزيري در تاريخ 16 اسفند 1308 شماره 1651 به صبا ابلاغ گرديد:

آقا ميرزا ابوالحسن صبا

سواد امتياز مدرسه صنايع ظريفه رشت را كه به مديريت جنابعالي از شوراي عالي معارف گذشته ارسال ميدارد. البته سعي خواهيد كرد كه شش سال دوره آنجا مطابق با شش متوسطه مدرسه عالي موسيقي باشد.                    امضا وزيري

 image_32831.jpg

در پايان اشاره اي به طريقه ساخته شدن چند قطعه معروف اثر استاد صبا:

زرد مليجه: به گفته استاد قنبري مهر كه سالها محضر استاد صبا را درك كرده است صبا حالت اين آهنگ را از نوازنده اي محلي به نام فيض الله كه از اهالي گيلان بود و نوازنده كمانچه، فرا گرفته وبه شكل كنوني آن را ساخته.

كوهستاني: اين آهنگ را((گوسفند و خان)) نيز مي نامند كه به معناي صدا كردن و جمع كردن گوسفندان است و صداي پاي گله گوسفنداني را تداعي مي كند كه مشغول پايين آمدن از كوه مي باشند و در گوشه اي از عشاق دشتي مي باشد.

به زندان: ازقطعات مورد علاقه مرحوم صبا بود و حاصل سفراستاد به منطقه بختياري است0 اين آهنگ بيانگر احساس گروهي محكوم بود كه صبا مدت ها به دنبال آنها رفته ونغماتي را كه زمزمه ميكردند، به نت در آورده وبا الهام از آنها اين آهنگ زيبا را ساخت.

رقص چوپي يا قاسم آبادي: ره آوردي از سفر استاد صبا به گيلان است. اين اثر كه از مرغوب ترين و زيباترين آهنگهاي محلي ايران است بزم رقصاني را تجسم مي بخشد كه با حركاتي موزون در نقطه ثابتي پايكوبي ميكند و سپس با يك جهش ناگهاني به يك سرمتمايل شده ورقص زيبا وساده را به اجرا مي گذارد. اين قطعه در مايه افشاري مي باشد.

مثنوي اصفهان: اين مثنوي را استاد قنبري مهر نقل كرده اند كه آخرين درسي كه استاد صبا يك هفته قبل از فوت براي ايشان نوشته و به قول ايشان صبا اين آهنگ را ازدرويشي كه از جلو پنجره منزل او مي گذشت شنيده و كاغذ وقلم برداشته و به دنبال درويش رفته و آهنگ را مي نويسد. استاد گفته اند كه صبا تا اينجا برايم نوشته و حال اگر ادامه داشته باشد من اطلاع ندارم0 با مضموني از شعر مولوي0

زنگ شتر: شادروان جواد بديع زاده درباره سفري كه همراه استاد صبا به سوريه و لبنان جهت پر كردن صفحه داشت، مي نويسد: ( ) براي پر كردن صفحه و ضبط آهنگهاي ملي ايران زحمات و مشقات فراواني هنرمندان متحمل مي شدند از جمله در اولين سفري كه به دعوت كمپاني ((سودوا)) به همراه صبا عازم بيروت و حلب شديم، بعد از اقامت كوتاهي در بغداد با يك ماشين كه راننده آن مرد عرب بود به طرف شام حركت كرديم. راننده چون از صحرا و وضع آن بي اطلاع بود تا نزديك غروب در حدود ده، دوازده ساعت صحراي شام را با اتومبيلي كه در اختياره ما بود طي كرد. نزديك غروب در محلي از صحرا قرار گرفتيم كه نه راه پس داشتيم و نه راه پيش. من و صبا و ديگرهمراهان مدت چهار شبانه روز درآن محل نامشخص ويلان بوديم و سرگردان ومنتظر رسيدن مرگ بوديم، در چهارمين روزحدود ساعت دوازده شب، صبا كه از ما باهوش تر بود، گفت:((صداي حركت ماشين را حس مي كنم)) بعد ازچندي از افق صحرا روشنايي دميد و در فاصله دور از ما ايستاد. خود را به ماشين رسانديم صباي مرگ به چشمان ديده، وسط صحراي شام ويولن را برداشت و در مايه ((سه گاه)) در آمدي كرد و من نيز در همان مايه غزلي از حافظ خواندم.همگي سوار اتوبوس شديم. كنار صبا نشستم و گفتم: ((چهار مضرابي كه وسط صحرا زدي ارتجالا و بداهتا زدي يا سابقه داشت؟))

گفت: ((مختصري در مغزم بود و چندان بي سابقه نبود)). گفتم:((چهارمضراب خوبي بود يادداشت كن تا از خاطرت محو نشود تا به موقع خود ضبط كنيم)). گفت: اين چهار مضراب را من ((زنگ شتر )) نام گذاشتم كه چندي در خاطرم دارم وبه شاگردان خود تعليم مي دهم و بلافاصله سيگار خود را در آورد و روي قوطي سيگار چهار مضراب را نوشت و اين همان زنگ شتري است كه در كمپانيه ((سودوا)) آن را ضبط كرده و روي صفحه نوشت به ياد ((غزاله)) و اكنون پس از سالها اين چهار مضراب به چند رقم با اركسترهاي گوناگون ضبط شده و در واقع تمرين نوازندگان سازها است.



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

«جلیل شهناز» چهره ماندگار و نوازنده بی‌بدیل تار و سه‌تار در بیمارستان آراد تهران بستری و تحت مراقبت‌های ویژه است.

به گزارش فارس، «جلیل شهناز» که 91 سال سن دارد، از 25 فروردین‌ماه گذشته به دلیل مشکل تنفسی در بیمارستان آراد تهران بستری است و به گفته پرستار شیفت بخش مراقبت‌های ویژه، به نسبت روز‌های گذشته حال وی بهبود یافته است.
«جلیل شهناز» اول خرداد 1300 در اصفهان به دنیا آمد.این نوازنده تار در طول زندگی هنری خود با هنرمندانی از جمله فرامرز پایور، حبیب‌الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، منصور صارمی، رضا ورزنده، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، اسدالله ملک، حسن کسائی، محمد موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی و ... همکاری داشته‌است.
وی در سال 1383 به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی برگزیده شد.همچنین در 27 تیر سال 1383، مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) برای تجلیل از یک عمر فعالیت هنری به جلیل شهناز اهدا شد.

 

 

ویدئوی جشن هنر شیراز استاد جلیل شهناز (تار) ،استاد اصغر بــهاری (کمانچه) ، استاد حسین تهرانی (تمبک) و استاد فـرامرز پایــور (سنـــتور)



جمعه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی
گلهای جاویدان
 

 

(تقدیم به حامیان موسیقی اصیل؛ مخاطبان ندای گلها)





1   گلهای جاویدان 001 - روحبخش ...

Size: 26.1 Mb      Server: 4.Shd         ..........  Download

----------------------------
 

2   گلهای جاویدان 002 - عبد العلی وزیری ...

Size: 29.4 Mb      Server: 4.Shd         ..........  Download

----------------------------
 

3   گلهای جاویدان 003 - عبد العلی وزیری ...

Size: 27.8 Mb      Server: 4.Shd         ..........  Download

----------------------------
 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:51 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

"شما بهتر است ساز بزنید و حرف نزنید " . جمله اي بود كه به پيرمرد ميگفتند .

محمدرضا لطفي


 

 

محمدرضا لطفي در سال 1325 در گرگان متولد شد . از كودكي علاقه اي خاص به موسيقي داشت . برادرش تار مينواخت و همين دليلي شد براي اينكه محمدرضا كه حالا نوجوان پانزده ساله اي بود ، شروع به آموختن  تار كند . استعداد ستودني او در موسيقي سبب شد تا در پيمودن راهش ، سرعتي بيش از ديگران داشته باشد . او اولين كنسرتش را در هفده سالگي در دبيرستاني در گرگان برگزار كرد . مدتي بعد نيز چندبار قطعاتي را در راديو گرگان اجرا نمود . اما گرگان نيز مانند ديگر شهرستان هاي ايران محيط  مناسبي براي رشد در موسيقي نداشت . لطفي نيز بايد راه دور تهران را درپيش ميگرفت .

در تهران اساتيدي چون استاد علي اكبرخان شهنازي ، دكتر نورعلي برومند ، استاد دوامي و استاد هرمزي ، او را به هدفش نزديكتر كردند .


در اينجا ميتوانيد قسمتي از مصاحبه اخير استاد لطفي با راديو قاصدك را دانلود كرده و گوش دهيد .

دانلود كنيد : قسمتي از مصاحبه لطفي با راديو قاصدك

ورود به دانشگاه هنرهاي زيبا فرصتي شد تا لطفي با موسيقي كلاسيك غرب بيشتر آشنا شود . از اين رو نواختن ويولن را نيز آغاز كرد و پس از مدتي توانست در ارکستر ملي موسقي ايران که زير نظر حسين دهلوي بود ، شروع به فعاليت كند .
سپس محمدرضا لطفي گروه شيدا را تاسيس كرد كه با همكاري مركز اشاعه موسيقي و راديو ، موقعيتي فراهم ميكرد تا بشود زمزمه اي نو در موسيقي ايراني احساس كرد . حضور هوشنگ ابتهاج در راديو ، براي لطفي دلگرمي خاصي بود . دوستي اين دو بزرگ ، كمك زيادي به رشد موسيقي ايراني مينمود .
غزل زيباي سايه - هوشنگ ابتهاج - را كه براي لطفي سروده شده با هم ميخوانيم :

پيش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم          
زبــانی چــو بـــيان تـــو نــدارد ســـخــنم

ره مـــگردان و نـــگه دار هـــمين پردهء راز   
تا من از راز سپــهرت گرهـــی باز کـــــنم

چـــه غـــريبانه تو با ياد وطـــن مـي نالی
من چه گويم که غريب است دلم دروطنم

شــعـــر مــن با مـــــدد ساز تو آوازی دارد
کــی بود باز که شوری به چمن در فکنم؟

هـــمه مــرغان هــم آواز پراکـــنده شدند                  
آه از ايـــــــن باد بلاخيز که زد در چـمنــم

نـی جـــدا زان لب و دندان چه نوايی دارد    
من زبی هم نفسی ناله به دل می شکنم

بی تــو آری غـــزل ســــــايه ندارد لطفی          
باز راهی بزن ای دوســــت که آهی بزنم

دانلود كنيد : تصنيف مرغ سحر

(هنگامه اخوان . محمدرضا لطفی . بیژن کامکار)

محمدرضا لطفي و آواز هنگامه اخوان

گروه شيدا در شهرهاي ايران ، برنامه هاي خوبي برگزار كرد . آنچه كه امروز براي دانلود گذاشته ام ، تصنيف "نامدگان و رفتگان" است از جشنواره توس كه در دستگاه سه گاه اجرا شده . آهنگي از لطفي  با آواز شجريان و شعر سايه .

  

در تصاوير بالا كه از همين اجراست گروه شيدا را مي بينيد و چهره هاي نام آشناي امروز مانند بيژن و پشنگ كامكار ، عبدالنقي افشارنيا و ...

دانلود كنيد : فايل تصويري تصنيف "‌نامدگان و رفتگان " با صداي استاد شجريان و آهنگ لطفي

نامدگان و رفتگان                از دو كرانه زمان
سوي تو مي دوند هان         اي تو هميشه درميان
پيش تو جامه در برم             نعره زند كه بر درم
آمدمت كه بنگرم                 گريه نمي دهد امان
اي گل بوستانسرا               از پس پرده ها درآ
بوي تو مي كشد مرا           وقت سحر به بوستان
آه كه مي زند برون              از سر و سينه موج خون
من چه كنم كه از درون         دست تو مي كشد كمان
پيش وجودت از عدم             زنده و مرده را چه غم
كز نفس تو دم به دم            مي شنويم بوي جان

بسياري از قطعات لطفي براي اركستر تنظيم و اجرا شدند . تصنيف داروگ را به ياد بياوريد . يك موسيقي حساب شده با آواز بي نظير شجريان (خواندن داروگ چند ويژگي خاص ميخواهد كه در آن زمان ، شايد فقط شجريان همه آنها را داشت : وسعت صدايي زياد، لحن مناسب براي خواندن شعر نو ، تكنيك هاي آوازي مانند تحريرهاي ريز و دانش ادبي براي دريافت مفهوم شعر)

محمدرضا لطفي و محمدرضا شجريان

دانلود كنيد : تصنيف " داروگ " 

آهنگ محمدرضا لطفي و آواز شجريان
شعر نيما يوشيج
تنظيم فرهاد فخرالديني

حضور آهنگسازاني چون لطفي ، مشكاتيان و عليزاده در چاوش كه زمزمه انقلاب بود ، باعث تحول نسبتا چشم گيري در موسيقي ايراني شد . چه آثار بزرگي خلق شدند .

دانلود كنيد : ترانه هاي كردي " كابوكي و سوزه مرو " با صداي محمدرضا لطفي و همنوازي عليزاده و لطفي

چاوش فرصتي بود براي اينكه لطفي با اساتيدي چون شجريان و ناظري همكاري كند و ثمره اش ، ترانه هايي ميشد كه تا امروز هم ، رنگ كهنگي نگرفته است . به اختصار با هم همكاري لطفي و گروه شيدا را در چاوش مرور ميكنيم .

چاوش 1 : به ياد عارف ... محمدرضا شجريان . محمدرضا لطفي . گروه شيدا
چاوش 2 : برادر بيقراره . آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي ... شجريان . شهرام ناظري . لطفي . گروه شيدا
چاوش 3 : سواران دشت اميد . گروه شيدا به سرپرستي حسين عليزاده
چاوش 4 : مرا عاشق . شهرام ناظري . گروه شيدا و عارف .. آهنگسازان : محمدرضا لطفي و پرويز مشكاتيان
چاوش 5 : گروه شيدا و عارف . هنگامه اخوان .
چاوش 6 : سپيده . محمدرضا شجريان . محمدرضا لطفي و گروه شيدا
چاوش 7 : سالگرد انقلاب . شجريان . شهرام ناظري . گروه شيدا و عارف
چاوش 8 : كاروان شهيد . شهرام ناظري و سيما بينا . گروه شيدا به سرپرستي محمدرضا لطفي .
چاوش 9 : جان جان . محمدرضا شجريان . محمدرضا لطفي . گروه شيدا
چاوش 10 : به ياد طاهرزاده . گروه شيدا و عارف . محمد رضا لطفي . صديق تعريف

دانلود كنيد : "كاروان شهید"

آواز : شهرام ناظري . آهنگ : محمدرضا لطفي . شعر : محمد ذكايي

 

لطفي به تنهايي ، جاي چند ساز را پر ميكند . به قول استاد شجريان ، لطفي درهر تكنوازي برآوردگاه يك گروه نوازي بزرگ ميگردد . آثاري چون "عشق داند ، چشمه نوش ، راست پنجگاه " را بشنويد ؛ آن وقت هم نظر ميشويم . ساز لطفي در آثاري چون "خموشانه ، رمز عشق و گريه بيد" نيز همين ويژگي را دارد . با هم تصنيف "از كفم رها"از آلبوم خموشانه استاد لطفي را ميشنويم

دانلود كنيد : تصنيف " از كفم رها "

اين كار را نيز ببينيد و بنگريد كه لطفي با يك سه تار چگونه فضا را پر ميكند .

دانلود كنيد : تصنيف " اي عاشقان " با صداي زويا ثابت و آهنگ محمدرضا لطفي

حالا لطفي پس از سالها به ايران بازگشته . آمده است تا تجربيات خود را به جوانان ايراني اهدا كند . لطفي ، خيلي ها را بزرگ كرده است . گرچه هيچ پروانه اي پريروز پيله گي خويش را به ياد نمي آورد . اميدوارم ما استادمان را بيشتر ارج بنهيم .



یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:23 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی