درباره وبلاگ


ما همه ناييم و از نيستان جداييم : بياييد يكنفس و يكدل درناي جانمان بدميمم و از آن بانگ عشق برآوريم و از اين نواهاي يكصدا دفتري گردآوريم و آنرا در نوای قلعه پایان بنگاريم . . .
آخرین مطالب
پيوندها
  • فروشگاه نقاشی
  • وبلاگ روستای قلعه پایان
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی ایرانی و آدرس navayeghalehpayan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 8510
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



موسیقی ایرانی
وبلاگ تخصصی موسیقی ، نوای قلعه پایان (صالح ابراهیمی قلعه)




 

 

http://sinabathaie.com/gallery/Instruments/tar4.jpg

طول کاسه 22 تا 18 سانتي متر است و عمق کاسه را بين 12 تا 16 سانتيمتر مي گيرند. بر روي کاسه سه تار صفحه نازک چوبي تعبيه مي شود که خرک بر روي آن قرار دارد. در قسمت بالاي صفحه به منظور خروج صدا ، چند سوراخ ايجاد مي کنند. دسته سه تار به ضخامت 5/3 سانتي متره که به وسيله زه باريکي روي آنرا پرده بندي مي کنند و اين پرده بندي دو نوع مي باشد : اصلي و فرعي . پرده هاي اصلي 16 تا هستند و چهارلايي بسته مي شوند. پرده هاي فرعي 8 تا هستد و سه لايي در بين پرده هاي اصلي بسته مي شوند. گاهي جمع پرده ها به 28 هم مي رسه. طول دسته سه تار بين 76 تا 80 سانتيمتره ولي طول دسته از شيطانک به بالا، بين 40 تا 48 سانتي متر هست.

پنجه در قسمت بالاي سه تار قرارگرفته و گوشيها در اين قسمت واقع هستند. طول پنجه در سه تار در حدود 2 سانتي متره. 

اسامي سيمهاي سه تار

سيم اول" حاد" يا سيم سفيد از فولاد نازک به قطر تقريبي 20 تا 22 ميکرون ( در حال حاضر با نت دو زير خط حامل کوک مي شه ) که به گوشي آخري روي دسته بسته مي شود.

سيم دوم " زير" يا سيم زرد يا قرمز از برنز نازک به قطر تقريبي 23 تا 25 ميکرون ( در حال حاضر با نت سل زير خط حامل کوک مي شه ) که به گوشي روي دسته نزديک شيطانک بسته مي شود.

سيم سوم" زنگ يا مشتاق" هست به رنگ سفيد ، از فولاد به قطر تقريبي 20 تا 22 ميکرون ( اين سيم در خور مايه آهنگ متغير کوک مي شه ) که به گوشي آخري بغل دسته بسته مي شود. اين سيم را ميرزا محمد تربتي خراساني ملقب به " مشتاق عليشاه" در اوايل عهد قاجار اضافه کرده است.

سيم چهارم " بم" يا سيم زرد يا قرمز از برنز نازک به قطر تقريبي 35 تا 40 ميکرون ( اين سيم نيز در خور مايه آهنگ متغير کوک مي شود ) که به گوشي روي دسته بسته مي شود.

کاسه

کاسه به دو طريق ساخته مي شود: يک تکه و چند تکه 

مرغوبترين نوع آن از چوب توت است که بايستي بدون گره باشه و رگه هاي چوب در اطراف به موازات صفحه قرار گرفته و آبخوري چوب در ته کاسه باشد. ضخامت کاسه بين 3 تا 5 ميلي است که بايستي در قسمت سيم گير ضخيم و در قسمت هاي ديگر نازکتر و نيز طول کاسه در قسمت بالا در حدود 25 و عمق آن 9/12 سانتي متر باشه.

گلوي کاسه در حدود 7 سانتي متر است که به دسته متصل ميشود ( حدود 7 سانتيمتر از کاسه بايد باريک و تقريبا در رديف دسته قراربگيرد) . قسمتي از گلوي کاسه ، در حدود 4 سانتي متر آن ، به وسيله دسته پر مي شود و 3 سانتي متر آن خالي است. داخل کاسه بايد صاف و بدون زوايد باشه. عرض کاسه در حدود 8/13 سانتي متر ميباشد.

دسته 

دسته بايد از چوبي انتخاب شود که حداکثر استحکام و حداقل وزن را داشته باشد که معمولا از چوب گردو استفاده مي شود. روي دسته بايد قدري محدب باشد. رنگي که براي دسته به کار مي رود بايد از جنسي باشد که در شرايط مختلف ايجاد چسبندگي نکرده جلاي خود را نيز از دست ندهد. زاويه دسته نسبت به کاسه بايد طوري باشد که وقتي خرک و سيمها روي ساز قرار گرفت، فاصله سيم با سطح زير آن در ناحيه خرک و قسمت گلوي ساز، يکسان نباشد بلکه در ناحيه گلو حدود 2 ميلي متر سيم پايين تر از ناحيه خرک باشد. اين موضوع در انتقال ارتعاشات به صفحه ساز اثر مهمي دارد.

صفحه

صفحه بايد از چوب توت بدون گره که داراي رگه هايي ريز باشد انتخاب شود و رگه ها بايستي به موازات دسته قرار بگيرند ( يعني به موازات سيم) چون رگه ها معمولا از ريز شروع و به تدريج درشت تر مي شوند، بهتر است رگه هاي ريز در پايين و رگه هاي درشت در بالا باشند.

ضخامت صفحه بايد در وسط حدود 2 ميلي متر و در اطراف آن که به کاسه متصل مي شه، حدود 5/0 ميلي متر باشه. صفحه بايد محدب بوده و قسمت وسطش از اطراف در حدود 2 ميلي متر بلند تر باشد.

خرک

خرک را معمولا از چوب شمشاد مي سازند. طول خرک در قسمت بالا حدود 4 سانتي متر است. خرک به شکل سه پايه ساخته مي شه. پايه وسط به صورت منحني يه که حداقل تماس را با صفحه دارد. زاويه هاي خرک بايستي به شکل منحني در بيايند . ارتفاع خرک بايد طوري باشد که در گلوي ساز فاصله سيم با قسمت زير آن حدود 5/2 ميلي متر باشد . شيارهايي روي خرک تعبيه مي کنند که سيم در آنها قرار بگيرد که بايستي حداقل عمق را داشته باشند.

سيم گير

سيم گير رو معمولا از شاخ بز کوهي مي سازند که به شکل بيضي مي باشد و ابعاد آن تاثيري در ساز ندارد، اندازه آن بسته به ذوق سازنده است، و بايد طوري باشد که با ساز تناسب داشته باشد . طول سيم گير مهم نيسيت ولي عرض آن که قرارگاه سيم مي باشد، اهميت دارد. 

عرض سيم گير در حدود 8 ميلي متر بيشتر از عرض رويي آن هست ( منظور حداکثر عرض روي دسته است) تا سيم انحراف نداشته و فشار اضافي بر آن تحميل نشود. قسمت بالاي سيم گير که سيمها را نگه مي دارد ، بايستي به چهار قسمت مساوي تقسيم شود و اين تقسيم به وسيله سه شکاف صورت مي گيرد.

شيطانک

جنس شيطانک از عاج يا استخوان هست و گاهي از شاخ بز کوهي هم ساخته مي شود و ممکن است آن رو از چوب هم بسازند . شيارهاي شيطانک نيز مانند شيارهاي خرک بايد حداقل عمق را داشته باشند. ارتفاع شيطانک حداکثر 5/1 ميلي متر هست. بالاي شيطانک که محل موازنه سيم است ، بايد طوري باشد که تماس سيم با شيطانک به حداقل برسد.

گوشي

گوشي بايد از چوب محکم ساخته شود. سر گوشي بايد طوري باشه که براحتي در بين انگشتان قرار بگيره و نيرو را منتقل کند. حالت گوشي در داخل حفره بايد طوري باشد که هم راحت حرکت کند و هم در نقطه دلخواه محکم بايستد.

پرده

پرده بايد ظريف و صاف و محکم باشد. در قسمت پايين دسته چون فاصله پرده ها کم مي شود، بهتر است از پرده نازکتر استفاده شود. پرده قبل از شيطانک بايد محکمتر از پرده هاي معمولي بسته شود. ضمنا دور و نزديک بودن اون به شيطانک، در تنظيم صداي ساز موثر مي باشد. نوازنده ي با تجربه خود ميتواند جاي مناسب آن را پيدا کند. 

سوراخهاي صفحه

براي ايجاد صداي بهتر، چند سوراخ روي صفحه لازم است. معمولا ده سوراخ بر روي صفحه مشاهده مي شود که يک سوراخ بزرگتر از بقيه است. شکل و نحوه استقرار سوراخها به سليقه سازنده بستگي دارد

 



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 23:12 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

جلال ذوالفنون در سال ۱۳۱۶ در آباده متولد شد. در کودکی با خانواده به تهران آمد، تار پدر و ویلن برادرش او را با موسیقی آشنا کرد و از ده سالگی به سه تار پرداخت.

برای ادامه موسیقی به هنرستان موسیقی ملی رفت، در آنجا سه تار چندان مورد استفاده نبود و او اجباراً تار را برگزید، با سازهای دیگر چون ویلن نیز آشنا شد و آن را نزد برادرش  محمود ذوالفنون آموخت و در این حال سه تار را همچنان می نواخت. در هنرستان از رهنمودهای مرحوم موسی خان معروفی در زمینه تکنیک سه تار برخوردار شد و به این ترتیب هشت سال آموزش وی در هنرستان به فراگیری سه تار، تار و ویلن گذشت.

همزمان با تاسیس رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبا به آنجا راه یافت و با چهره های شاخص موسیقی ایران نظیر مرحوم نورعلی خان برومند و دکتر داریوش‌ صفوت آشنا شد. این آشنایی به وی امکانی داد تا شناخت تازه‌ای از موسیقی اصیل و امکانات وسیع سه تار به دست آورد. از این زمان بود که وی تمرکز و توجه خود را بر آموختن و گسترش این ساز معطوف ساخت.

در ادامه راه از روشهای اساتیدی چون مرحوم صبا و مرحوم ارسلان خان درگاهی و همچنین راهنماییهای ارزنده دکتر صفوت بهره فراوان یافت.

از ذوالفنون کتابی با عنوان گل صدبرگ منتشر شده است که دیدگاه ها و زندگی و برخی خاطرات او از زیست موسیقایی و حرفه ای اش را بیان می کند.

 



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 23:10 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

ابوالحسن صبا در سال 1281 در تهران به دنیا آمد

پدرش‌، ابوالقاسم کمال‌السلطنه‌، فرزند محمد جعفرخان صدرالحکما، فرزند محمودخان صبا، شاعر و نقاش بلند آوازه عهد ناصری‌ و از مردان فاضل و هنردوست عصر خویش بود.

کمال‌السلطنه طبیب و ادیب و دوست‌دار موسیقی بود. سه تار را دل‌نشین می‌نواخت و اولین استاد پسرش بود.

استاد ابوالحسن صبا از اساتید بزرگ موسیقی اصیل ایران است‌.

صبا علاوه بر نوازندگی‌، گاه آهنگ نیز می‌ساخت و علاوه بر موسیقی‌، ادبیات کلاسیک ایران را به خوبی می‌شناخت و زبان انگلیسی را می‌دانست‌.

ابوالحسن صبا، 40 سال ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریان‌های موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت.

وی در تمام رشته‌های موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت و دانشنامه‌ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود. ساز اصلی وی ویولن بود که آن را نزد حسین‌خان هنگ آفرین فراگرفت‌.

هم‌چنین سنتور را نزد علی‌اکبر شاهی و حبیب سماعی‌، کمانچه را نزد حسین‌خان اسماعیل‌زاده‌، ضرب را نزد حاجی‌خان ضربی‌، نی را نزد اکبرخان‌، تار را نزد استاد علی‌نقی وزیری و سه تار را در مکتب استاد میرزا عبدالله و غلامحسین درویش به کمال فراگرفت.

در جوانی به مدرسه کمال‌الملک رفت و نقاشی را فراگرفت‌. هم‌چنین‌، مهارت‌هایی چون سوهان کاری‌، نجاری‌، ریخته‌گری‌، معرق‌کاری و خاتم‌کاری به دست آورد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست.

استاد صبا در سال 1306 از طرف استاد علینقی وزیری مامور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تاسیس کند.

وی نزدیک 2 سال در رشت اقامت کرد و در آنجا ضمن تعلیم موسیقی، به روستاها و کوهپایه های شمال رفت و به جمع آوری آهنگ های محلی پرداخت و ارمغان‌های بی‌نظیری از این سفر به همراه آورد.

زرد ملیجه، دیلمان، رقص چوبی قاسم آبادی، امیری مازندرانی و چند قطعه دیگر یادگار همین دوره از زندگی اوست.

در سال 1318 که رادیو تهران تاسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی در همه حال در هنرستان موسیقی به کار تدریس و تحقیق موسیقی اشتغال داشت و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و علاقه مندان را تعلیم می داد.

شاگردان معروف صبا عبارتند از: علی تجویدی، فرامرز پایور، حسین تهرانی، حسین ملک، حسن کسایی، غلامحسین بنان، محمد بهارلو، ابراهیم قنبری، رحمت الله بدیعی، مهدی خالدی، عطاء الله خرم، همایون خرم، داریوش صفوت، لطف الله مفخم پایان و ...

صبا علاوه بر اینکه ادبیات کلاسیک ایران را به خوبی می شناخت، زبان انگلیسی را خوب می‌دانست و از ادبیات جدید ایران نیز اطلاع داشت.

این موسیقیدان بزرگ، آثار نیما و هدایت را می‌خواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.

او با شهریار از ایام جوانی دوست بود. این دوستی تا پایان عمر او دوام کرد و در زمان مرگ نیز شهریار بر بالین او حضور داشت.

استاد ابوالحسن صبا پس ار سال‌ها کوشش و پرورش شاگردان فراوان، در سال 1336 و به علت ناراحتی قلبی در سن 55 سالگی چشم از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

بعد از مرگ استاد، بر طبق وصیت وی و به خاطر تجلیل و قدردانی از این هنرمند نامی‌، خانه وی در 29 آبان 1353، به موزه تبدیل شد و همسر ایشان به کمک فرزندان استاد، اشیا و لوازم متعلق به استاد را جمع‌آوری و به موزه اهدا کردند.



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

از گذشته های دور همواره موسیقی  دانانی بودند که در معرفی و شهرت خوانندگان تآثیر بسیار داشتند .

مردم ایران بر خلاف هندی ها ، خواننده دوست هستند چرا که خزل شعر فارسی در محور فرهنگی ایرانیان قرار دارد و همین علاقه است که مردم را به خوانندگان نزدیکتر می کند .

متاسفانه پس از اروپای شدن ایران و آمدن پادشاهان مانند رضا شاه این سنت ها رفته رفته فروکش کرد و خواننده سالاری چنان بالا گرفت .

که در زمان پهلوی دوم بعضی از خوانندگان زن  و مرد در انتخاب مدیران و وزرا نقش مهم داشتند .

ملت ایران باید بدانند که خوانندگان بدون موسیقی دانان به ناچار باید مداحی کنند .

در زیر نام موسیقی دانانی که به شهرت خواندگی کمک کردند آورده شد تا درسی برای خواندگان جوانی باشد که دیر آمده و زود می خواهند بروند :

ادیب خوانساری – حسن کسایی و جلیل شهناز

قمر – نی داوود

روح انگیز – وزیری

بنان – وزیری ، محجوبی ، صبا ، خالقی

دلکش و مرضیه – خالدی

شهرام ناظری – پایور ، لطفی ، علی زاده

شجریان – لطفی ، پایور ، مشکاتیان ، شهبازیان

نگارنده صالح ابراهیمی قلعه نوازنده سه تار

 

 



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 11:23 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

 

درويش خان

غلامحسین درویش معروف به درویش خان در سال 1251 خورشیدی در تهـران مـتولد شد. پـدرش حاجی بشیر اهل طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود.

علت شهرت وی به درویش خان هم به این نکته باز می‌گشت که پدرش هـنگـام صـدا زدن فـرزندش همیشه از لفظ «درویش» استـفاده می‌کرد وهـمین نام بعـدها به عـنوان نام خانوادگی غـلامحسین برگزیده و او به درویش خان یا غـلامحسین خان درویش معـروف شد.
 درویش خان دوران کودکی را در خانوادهً دولتـشاهی گذراند و در هـمین خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سه تار می نواخت، غلامحسین را در ده سالگی به شعـبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون ،سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود. 

غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داود کلیمی تارزن رفت تا مشق تار کند. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سـبقـت را ربود و به مرتبه عالی نوازندگی دست یافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بی بدیل تار آن زمان، یعنی  آقا میرزا حسیـنقـلی او را به دنیای دیگری کشاند.  هـمچنین آشنایی با برادر بزرگتر آقا میرزا حسینقلی، میرزا عبدالله نوازنده تار و سه تار، به کار او غنای بـیشتری بخشید.

درویش چندی در دسته موسیقی عزیزالسلطان و سپس در دسته موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفته بود که او را  تارچی خطاب می‌کرد.  مهـارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه (1313 قـمری) به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه ،والی فارس، دعوت شود. 

در سفر اول به شیراز، به اصرار شعـاع السلطنه، با دخـتر  مستـشار نظام  که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد. حاصل این پـیوند دو دخـتر بود، که اولی در سن 16 سالگی دیده از جهـان فـروبست، و دخـتر دوم با نام  فـخـر تـنهـا فرزند درویش شد.

چندی بعدرابطه صمیمی میان درویش و شعاع‌السلطنه به هم خورد. چرا که از سویی درویش از اینکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزاده‌اش رهایی از این بند را آرزو داشت و از دیگر سو شعاع‌السلطنه، برآشفته می‌شد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص دیگـر، حضور می یافت. 

در نتیجه چنین نگاه بود که هنگام بازگشت شعاع‌السلطنه به فارس، درویش از رفـتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده نامی صادر شود. اما درویش خان به مدد یکی از دوستانش از این مصیبت رهایی یافت.

پس از این اتفاقات درویش به برگزاری کلاسهای درس برای علاقه‌مندان به موسیقی و تار و سه تارنوازی همت گماشت. وی دراین دوره به گروه اخوان‌الصفا و دیدگاه‌های آنها نزدیک شد و منش و روش آنها را برگزید و به ظهـیرالدوله «تـنهـا مرکز صوفیگری موسیقی پـرور» آن زمان سرسپرد. درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسـرت‌های عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمی‌تر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستـمندان و بلادیدگـان گـام برداشت.

کـنسرت برای جمع آوری اعانه به نـفع قحطی زدگـان روسیه، کـنسرت برای ایجاد مدرسه فرهنگ، کنسرت به نفع حریق زدگـان آمل، کـنسرت برای بازسازی خرابـیهای آتـش سوزی بازار و نیز کـنسرت برای غـارت شدگـان ارومیه، از جـمله تلاشهای او به شمار میرفت.

«یا پـیر جان» تـکـیه کـلام درویش بود، او به هـمه از روی صفا «یا پـیر جان» می‌گفت. بعدها همین سه کلمه یکی از القاب درویش خان شد.

درویش خان در نوازندگی دستی چیره و تکنیکی منحصر به فرد و در نواختن تار و سه تار به یک اندازه مهارت و توانایی داشت. از مضرابی قـوی و در عـین حال شفاف برخوردار بود وزیرهایش پی در پی، شمرده و پـخـته بود و پـنجه‌اش روی ساز نرم و لطیف حرکت می‌کرد. قدرت او در نوازندگی چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالباً ساکت و خاموش می‌شدند. استحکام و زیـبایی آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحیح موسیقی کلاسیک در ذهن او داشت.

درویش از نبوغی خاص نیز بهره می‌برد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرم‌های موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها می‌توان به تـثـبـیت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.

صفحات به جا مانده از این استاد فقـید به خوبی میزان مهـارت و تـوانایی‌های او را نشان می‌دهد.  صفحاتی که با هنر نمایی استادان نامور موسیقی ایرانی مانـند سید احـمدخان، سید حسین طاهرزاده، اقـبال السلطان، عـبدالله دوامی، رضاقـلی خان تـجـریشی، باقـرخان رامشگـر، مشیر همایون شهـردار، حسین‌خان هنگ آفـرین، اکبر خان رشـتی و میرزا اسدالله خان پر شده است.

صفحه «بـیداد همایون » که با پـیانو  مشیر همایون شهـردار همراه است از نمونه‌های برجسته ای است که پـنجه شیرین و مضراب روان آن استاد فـقـید را بیان می کند.

درویش در اواخر عـمر کـنسرتـهـای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چـون، عـارف قـزوینی، حاجی خان ضرب گـیر، حسین خان اسماعیل‌زاده، ابـراهیم منصوری، رضا محجوبی و رکن‌الدین خان مختاری در گراند هتل اجرا کرد.

شمار شاگردان درویش‌خان بسیار بود، ولی تنها چـند تن از آنها به پـیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مخـتلف درسش می‌شدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه می‌کرد، که از مس و نـقره یا برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود.

از شاگردان او که موفـق به دریافـت تـبرزین طـلا شدند، می توان از مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، موسی معـروفی و سعـید هـرمزی نام برد. شاگردان دیگـر او که مسـتـقـیـم یا غـیر مسـتـقـیم از او کسب فـیض کردند، عبارتـنداز: حسیـنعلی غـفاری، شکری (ادیب السلطنه)، علی محمد صفایی (سازنده سه تار)، عبدالله دادور (قـوام السلطان)، حسین سنجری، ارسلان درگاهی و نورعلی برومند.

درویش خان  شیـفته گل و گیاه بود و در حیاط خانه‌اش گلهای رنگارنگ بـسیاری داشت، که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود.
مرگ درویش خان  شب چهـارشنبه 2 آذر 1305 بر اثـر تصادف رخ داد. زمانی که وی درگذشت روزنامه‌ها نوشتند تار مرد. پیکر درویش در ظهیر الدوله نزدیک امامزاده قاسم دفن شد و بر سر مزار وی این ابیات نوشته شده است.

درویش اگر از این جهان رفت

مشنو که فـقیر و ناتوان رفت

درویش هـنرور زمان بود

استاد هـنرور زمان رفت

فریاد ز بوستان برآمد

کان بلبل خوش ز بوستان رفت.

 اهنگ زمن نگارم اثر درویش خان که نت ان برای دوستداران موسیقی گذاشته شده است

دانلود نت زمن نگارم

 




یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 22:51 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

چاپ دوم کتاب گلهای تازه انتشار یافت.  از عزیزانی که میسر به تهیه جلد اول نشدند و یا احیانا از آن اطلاع نداشتند چاپ دوم با اصلاحاتی مفید و افزودن دو برنامه که در چاپ اول بدست نیامده بود در دسترس شما خواهد بود ، برای تهیه آن به کتاب فروشی های معتبر شهر سکونت خود در ایران مراجعه نمائید .
دوستانی که در خارج از کشور اقامت دارند با تماس با انتشارات پیکان می توانند سفارش دهند .

دفتر نشر و پخش خیابان شریعتی بالا تر از همت خیابان کوشا ، خیابان بدیعی کوچه بشر دوست پلاک 14
تلفن و دور نگار : 22903647



یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

 

... از ديگر شاخصه هاي ساز استاد بداهه نوازي هاي زيبا و ويبره هاي طولاني و گليساندو هاي به موقع و زيبا که به ساز استاد زيبايي هاي خاصي بخشيده ...
 

 

 

استاد عبادي در سال 1283 در تهران به دنيا امد پدر ايشان استاد ميرزا عبدالله بودند که رديف امروزي ما را جمع اوري کردند و به شاگردان اموزش دادند که اگر ميرزا عبدالله نبود موسيقي ما از بين رفته بود.استاد عبادي فرزند اخر ميرزا بود.ميرزا عبدالله در نواختن تار و سه تار استاد بودند ولي چيزهايي که روايت شده ايشان بهترين نوازنده سه تار دوره خود بودند و با سه تار انس بيشتري داشتند « استاد صبا روايت ميکردند وقتي براي اموزش منزل ايشان ميرفتم وايشان با ان قيافه دوست داشتني واخلاق مهربان و آن سيبيل هاي سفيد به من درس ميدادند.گاهي اوقات که دو زانو مينشستند وسه تار را بر ميداشتندوبراي خود ساز ميزدند بعد از مدتي سه تار ايشان را برميداشت وبه عالم ديگر ميبرد » و همين دلايل کافي است براي گرايش استاد عبادي به اين ساز عرفاني.ايشان از 7 سالگي مشق سه تار را نزد پدر شروع کردند و13 سال بيشتر نداشتند که ميرزا فوت کرد وايشان مشق سه تار را پيش خواهرانشان ملوک و مولود وبرادرشان جواد ادامه دادند(دليل اينکه اسمي از جواد عبادي برادر ابزرگتر استاد نميبينيم اينست که ايشان در اثر يک صانحه مجبور شدند سه تار زدن را کنار بگذارند) نکته جالب درباره ساز استاد اينست که با اينکه ايشان پسر ميرزا عبدالله بود نوازتندگي ايشان هيچ شباهتي به نوازنده هاي هم دوره خود که اکثرا شاگرد ميرزا عبدالله بودند ندارد و با نوازندگي قدما متفاوت است.ايشان در دوره اي که سه تار به خاطر حجم کم به خلوت افراد رفته بود و در غبار فراموشي فرو رفته بود اين ساز را در راديو معرفي کردند.ازشاخص هاي نواخته هاي قدما مضراب هاي پر و با واخوان وبعضا پرقدرت بود.استاد يک بار وقتي که از دوستانشان درباره نواخته هاي خود پرسيدند(در ان زمان امکان ضبط از راديو نبود و اجراها کاملا زنده بود)انها جواب مي دادند گاهي اوقات نت ها دقيق شنيده نميشود وتداخل دارند و حالت نا خوشايندي ايجاد ميکند(که به دليل ضعف دستگاه هاي صدابرداري در ان زمان ها بود) و اين همان چيزي بود که استاد را به فکر فرو برد تا چاره اي براي اين مسئله پيدا کند.و اينجا بود که استاد نوازندگي تک سيم را ابداع کردند که واقعا سه تار نوازي را تحول بخشيد.و ميبينيم که در نواخته هاي استاد عبادي تک سيم هاي بسيار زيبا و شفاف ودلنشين به کار ميرود که از اين ويژگي اکثر نوازنده هاي امروزي مانند استاد عليزاده و استاد مشکاتيان و استاد پير نياکان و استاد بهداد بابايي و استادکيوان ساکت و استاد شعاري و...به وفور استفاده ميکنند .

 

از ديگر شاخصه هاي ساز استاد بداهه نوازي هاي زيبا و ويبره هاي طولاني و گليساندو هاي به موقع و زيبا که به ساز استاد زيبايي هاي خاصي بخشيده.از ديگر ابتکارات استاد کوک هاي جديد بود.قبلا نوازنده ها معمولا از کوک هاي تار براي سه تار استفاده ميکردند ولي استاد عبادي اين رويه را تغيير داد و ثابت کرد بعضي از اين کوک ها مناسب سه تار نيستند و دو نوار به عنوان اموزش کوک سه تار منتشرکردند که در ان براي گامهاي مختلف و حتي گوشه هاي مختلف کوک معرفي کردند که واقعا براي همه شاگردان مفيد بود.

نکته جالب ديگر اينست که ايشان هميشه و کاملا تک سيم نميزدند و به موقع واخوان ميدادند و پر قدرت ميزدند و به موقع تک سيم ميزدند که کاملا در قطعات ضربي ايشان مانند ضربي سه گاه و چهارگاه و...مشهود است.نوازنده هاي زيادي بعد از استاد عبادي به شيوه ايشان رو اوردند ولي هيچ کدام به لطافت ساز استاد عبادي نشد و اين دليلي نداشت جز لطافت و مهرباني عجيب استاد عبادي.همه شاگردان ايشان از قلب رئوف استاد حکايت ميکنند يکي از شاگردان ميگفت: وقتي استاد عبادي نماز مي خواند و قنوت مي گرفت ، حالت روحاني خاصي داشت . اين حالت استاد چنان در من اثر كرد كه من پرسيدم و ايشان جواب دادند كه از خداوند مي خواهم به اهل هنر كمال و تكامل ببخشد. اينگونه بود که استاد سه تار را از خلوت بيرون اورد و معرفي کرد .

استاد پير نياکان ميگفتند به همين دليل است که ميبينيم اکثر نوازنده هاي هم دوره من که در زمان استاد عبادي شاگرد بودند و سازشان سه تار نبود سه تار را به عنوان ساز دوم خود انتخاب کردند و به ان گرايش پيدا کردند که مي توان به آقايان عليزاده و مشکاتيان و پيرنياکان و ... اشاره کرد استاد با بزرگاني همچون مرحوم استادظلي و مرحوم استاد بنان و مرحوم استاد قوامي و استاد شجريان و استاد پايور و استاد کسايي و مرحوم استاد تجويدي و... همکاري داشتند. ايشان در سال 1371 دارفاني را وداع گفتند.

 
 

 



یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 10:37 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

فرامرز پایور، (۲۱ بهمن۱۳۱۱ - ۱۸ آذر۱۳۸۸) استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی، آهنگ‌ساز، مدرس و نوازنده سرشناس سنتور بود. وی یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های موسیقی ایرانی و بزرگ‌ترین پایه‌گذار گروه‌نوازی در موسیقی سنتی ایرانی بوده‌است.

 

آغاز کار هنری

فرامرز پایور در ۲۱ بهمن سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. پدرش علی پایور، هنرمند نقاش و استاد زبان فرانسه در دانشگاه تهران و پدربزرگش مصورالدوله، نقاش چیره‌دست دوره قاجار بود که با نواختن ویولن، سنتور و سه‌تار آشنایی داشت.

وی در سن ۱۷ سالگی، آموزش موسیقی را نزد استاد ابوالحسن صبا آغاز کرد و همچنین در نزد استادانی چون عبدالله دوامی و نورعلی برومند به آموختن موسیقی پرداخت. هنگامی که فرامرز پایور برای فراگیری سنتور به کلاس درس استاد ابوالحسن صبا در خیابان ظهیرالاسلام رفت، سه سال از درگذشت آخرین بازماندهٔ سنتورنوازان افسانه‌ای از نسل پیشین، استاد حبیب سماعی، می‌گذشت. استاد ابوالحسن صبا که خود در دوره نوجوانی، سنتورنوازی را نزد علی اکبرخان شاهی و با تکنیکی گوناگون با روش خاندان سماعی فراگرفته بود، پس از مدتی نشست و برخاست با حبیب سماعی، روش سنتورنوازی او را برتر از استاد پیشین خود یافت. بنابراین با کوشش فراوان پاره‌ای از بداهه‌نوازی‌های وی را نت‌نویسی کرد. سپس استاد صبا کوشش کرد تا با آموزش روش درست سنتورنوازی به شماری از شاگردانش، از ورافتادن روش سنتورنوازی نزدیک به آیین‌های هنری و زیباشناسی موسیقی دستگاهی ایران جلوگیری کند. در همین دوران، فرامرز پایور، یکی از برجسته‌ترین شاگردان استاد صبا شد و تا سال ۱۳۳۶ که استاد صبا درگذشت، از آموزش‌های وی بهره برد.



شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

موسیقی به هر نوا و صدایی گفته می‌شود که شنیدنی و خوش‌آیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحول کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت. ارائهٔ تعریف آکادمیک موسیقی موضوعی است که برای قرن‌ها مورد بحث و کشمکش صاحبنظران بوده‌است. همچنان هیچ تعریفی از موسیقی وجود ندارد که مورد قبول همهٔ اهل این هنر باشد. طبق یکی از پذیرفته‌شده‌ترین این تعاریف، موسیقی به اصواتی گفته می‌شود که آگاهانه تولید شوند.

ریشه‌یابی واژه موسیقی

واژه موسیقی از واژه‌ای یونانی و گرفته شده از کلمه Mousika و مشتق از کلمه Muse می‌باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان می‌باشد. موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفته‌اند که مهم‌ترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونه‌ای که خوش آیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده می‌شود.

تعاریف گذشتگان درباره موسیقی

پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کرده‌اند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخه‌های ریاضی می‌دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفته‌اند، همانند ابن سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نام برده‌است ولی از آنجا که همه ویژگی‌های موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز می‌دانند. در هر صورت موسیقی امروز دانش و هنری گسترده‌است که دارای بخش‌های گوناگون و تخصصی می‌باشد. صدا در صورتی موسیقی نامیده می‌شود که بتواند پیوند میان اذهان ایجاد کند و مرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.

تقسیم بندی موسیقی

موسیقی به دو بخش تقسیم می‌شود:

1.      موسیقی ضربی

2.     موسیقی بی ضرب

موسیقی ضربی به موسیقی‌هایی گفته می‌شود که دارای وزن باشد مانند آهنگ‌هایی که برای رقص ساخته شده باشد؛ پیش در آمد، مارش و غیره. موسیقی بی ضرب آن است که دارای وزن معین و معلومی نباشد که بهترین نمونه آن آوازهای موسیقی ایرانی می‌باشد.

حکم موسیقی در اسلام

در اسلام، نواختن و شنیدن موسیقی غنا، و آموختن و دادوستد ساز به نیت اجرای موسیقی غنا حکم‌هایی دارد که برخی بخش بزرگی و برخی بخش بسیار کوچکی را حرام می‌دانند. موسیقی غنا به موسیقی گفته می‌شود که انسان را از یاد خدا غافل کند. و تشخیص موسیقی غنا به عهدهٔ خود شخص می‌باشد نه شخص دیگری. از نظر روانشناسان موسیقی برای کنترل عواطف انسانی نیز می‌تواند استفاده شود از این رو در اسلام بیشتر افراد موسیقی را به عنوان دارویی قلمداد می‌کنند که نباید بدون دستور پزشک و بدون دانایی از تاثیرات آن در عواطف و روحیات مصرف شود زیرا ممکن است منجر به تاثیرات مخربی شود. موسیقی غیر غنا در اسلام بسیار بزرگ شمرده می‌شود تا جایی که بسیاری از بزرگان اسلام به دستگاه‌های موسیقی به خوبی تسلط داشته‌اند.

 

 



شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی

   

در گذشت استاد جلال ذوالفنون را به همه ی علاقمندان و دوستداران ایشان تسلیت میگویم ...

این چه رازیست که هر بار بهار ، با عزای دل ما می آید ؟



شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 9:20 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی